سحرگاه است.به اذان سبح اندکی بیش نمانده.سراسیمه به سوی مسجد روانه ام.
گمبد آبی جمکران روبه رویم است.قدم هایم را تندتر بر میدارم.نسیم بویت را می آورد.چه حس خوبیست.بعداز سال ها خواب این سحر را بیدار دیدارم.گوشی ام را از کیفم بیرون می آورم گنبد آبی با آن گلدسته ها چه تصویر روئایی است نباید از ذهنم پاک شود این عکس را باید ثبت کنم نگاهم به صفحه ی گوشی ام می افتد چهره شکسته ی رهبر و مقتدایم با توسم دلنشین مرا به یاد تو می اندازد.خط های پیشانی اش ز غصه های فراقت حکایت ها دارد.
مهدی ام او را بنگر چگونه پرچمت را در فراز و نشیب های تاقت فرسا علمدار است امانت را با جانو دل پاسدار است. فلسفه انتظار را از او باید آموخت آرامش و آسایش او در گرو شادی امامش شده است.
کاش می آمدی و پرچم را از دستان پر مهر و خسته اش میگرفتی.کاش می آمدی در تمام آرزو هایش را اجابت می کردی شانه های خمیده از بار مسئولیتش را خالی و رها میکردی
مولایم،چشم بسیرت خلق،چه کم سو شده،بد را خوب و آخرت تصویرش گنگ شده.
رهبرم، بهترین ها را برایشان می خواهد ولی در نظر آنها بدی ها چه زیبا شده،دل رهبرم از بی بصیرتی ها خون شده
او با آن همه عظمتش نزد خدا،به ما از جسم ناقابل خود میگوید ز بدن ناقصش.
اگر رهبرم ناقابل است پس ما نقطه ایم که در تاریکی محو شده.
حجتم مرهم تمام زخم هایی باش که رهبرم تا به سحر چشمانش ز آن بی خواب و گریان شده.
عکس را میگیرم که یادم نرود که اینجا بودم که چیز ها یادم آمد.قدم هایم را بلند تر بر میدارم و وارد سحن مسجد میشوم.خود را به صف های نماز جماعت میرسانم.روبهروی محراب میان عاشقانت نماز را اقتدا میکنم.نماز را در این جمکران خالی از تو اقتدا میکنم. شاید هم هستی ولی میدانی که چشمانم ز غفلت کور شده.شاید هم هستی ولی من گم شدم یک گم شده که در کوچه پس کوچه های دنیایی فانی سرگردان و حیران گردم خویش را.
مرا در یاب همان گونه که تا الان خورشید مهرت بر سرم بود.نگذار فدا گردم،فدای سرابی که به پشیزی سودا شده
خدیجه سادات فتاحی
با سلام
امام على عليه السلام: از رسول خدا صلي الله عليه و آله شنيدم كه مى فرمايد: من سرور فرزندان آدم هستم و تو، اى على و امامان پس از تو، سروران امّت من هستيد؛ هركس ما را دوست بدارد، خدا را دوست داشته است و هركس ما را دشمن داشته باشد، خدا را دشمن داشته است، هركه با ما دوستى ورزد، با خدا دوستى ورزيده و هركس با ما دشمنى كند، با خدا دشمنى ورزيده است. هركس از ما اطاعت كند، از خدا اطاعت كرده و هركه از ما نافرمانى كند، خدا را نافرمانى كرده است. أمالي الصدوق : 384 / 16 ، بشارة المصطفى : 151 كلاهما عن الأصبغ بن نباتة .
http://mohadese-borojerd.womenhc.com