موضوع: "شهداء"
به مناسبت سالگرد شهید گمنام این مدرسه مراسمی با حضور خانواده شهید مدافع حرم حمید سیاهکالی مرادی در این مدرسه و مسجد فاطمه الزهرا سلام الله (جنب این مدرسه) با حضور چشمگیر اقشار مختلف مردم برگزار شد.
در این مراسم که بیشتر از اقشار جوان و انقلابی حضور داشتند بر تداوم مسیر پیموده شده از سوی شهدای تأکید شد چراکه همچنان جوانان انقلابی در کشور بسیار حضور دارند و عموم آنها گوش به فرمان رهبر خود در انجام امور انقلابی دارند.
این مراسم بزرگداشت با روایتگری وخاطرهگویی محمد رسول ملاحسنی نویسنده کتاب” یادت باشد” همراه با جشن امضای کتاب و مداحی آقای محمدی پناه ، برگزار شد.
ملاحسنی طی سخنان خود درباره این شهید بزرگوار گفت: بعضی از آدمها شاید طول زندگی کوتاهی داشته باشد، اما با توجه به ظرفیت روحی بالا، شرایط مساعد خانوادگی که برای تربیت آنها وقت گذاشتند یا جامعهای که در آن حضور داشتند، عمق زندگیشان آنقدر زیاد است و روح بزرگی دارند که وقتی خاطراتشان را میخوانید از خود میپرسید که آنها مگر چقدر وقت داشتند؛ هم در مسجد بودند، هم در باشگاه، هم در دانشگاه و … و در همه جا هم حضور فعال و تأثیرگذاری داشتند. به نظرم، اصل سبک زندگی دینی و اسلامی که به دنبال آن هستیم، ساختن چنین انسانهایی است که در طول زمان کم زندگی کردند، اما میتوان از آنها با عنوان یک الگو یاد کرد.
قهرمان «یادت باشد» چنین ویژگی دارد. از یک سو، او جزو پاسداران سپاه استان قزوین بود و از صبح زود در محل کار خود حاضر میشد. نوع رفتار او در محل کار، مأموریتهای زیاد و طولانی، شرکت در رزمایشهای مختلف و دورههای آمادگیهای گوناگون و ارتباطش با سربازها در محل کار و … همه اینها یک بخشی از بعد اجتماعی شهید مرادی را تشکیل میداد. نوع رفتار او با سربازها خود یک الگوست، اگر پای صحبتهای این سربازها بنشینیم، نکات جالبی میشنویم که بخشی از آن در خود کتاب نیز ذکر شده است. بُعد دیگر زندگی شهید مرادی، ورزشکار بودن اوست. او حدود 12 سال مربی دفاع شخصی بود و آدمهای مختلف شاگردان او بودند. یکی از ابعاد مهم زندگی او فعالیتهای اجتماعی او بود. شهید مرادی از جمله پایهگذاران هیئت خیمه العباس شهر قزوین و از میانداران این هیئت بود. از سوی دیگر، او از جمله بانیان مسجد حضرت امیر (ع) در شهر قزوین بود.
یک وجه زندگی او که خیلی مهم است، زندگی شخصی اوست که به ارتباط شهید با همسر و پدر و مادرش اختصاص دارد. کتاب «یادت باشد» تلاش دارد تا به این وجه آخر آن هم صرفاً از زبان همسر شهید بپردازد. کتاب از خواستگاری شهید از همسرشان شروع میشود و در نهایت به شهادت و ایام پس از آن پایان مییابد. اگر میتوانستیم ابعاد دیگر زندگی شهید را ثبت و ضبط میکردیم، قابلیت پرداختن در یک کتاب را داشت.
در پایان این مراسم با حضور امام جمعه محترم شهرستان اردکان از خانواده شهید سیاهکالی تقدیر به عمل آمد.
یادآور میشود شهید حمید سیاهکالی مرادی دومین شهید مدافع حرم در استان قزوین محسوب میشود که در سن 24 سالگی به دفاع از حرم اهل بیت (ع) پرداخت و با نائل شدن به فیض شهادت سندی دیگر بر افتخارات این مرز و بوم افزود.
نام پدر : علی اکبر
تاریخ تولد : سهشنبه ، ۱ فروردین ، ۱۳۲۳
محل تولد : خرم آباد
سن هنگام شهادت: ۳۷ سال
تحصیلات : علوم حوزوی
تخصص : خارج فقه و اصول
سابقه مبارزاتی: همزمان با آغاز نهضت امام خمینی(ره) و حادثه اسف بار حمله جلادان رژیم پهلوی به مدرسه فیضیه در سال ۴۲، دستگیری از سوی ساواک و تحمل زندان های مخوف رژیم، افشای چهره فاسد اشرف پهلوی و شاه خائن، افشای ماهیت رژیم اشغالگر قدس، تبعید به ایرانشهر و آغاز مبارزه در کنار رهبر معظم انقلاب اسلامی، تبعید به اقلید فارس، تحمل زندان های انفرادی در کمیته مشترک، ممنوع المنبر شدن بواسطه مبارزه علنی با مظاهر ظلم و ستم خاندان پهلوی
کارهای تشکیلاتی: تدریس و تبلیغ علوم اسلامی و انقلابی
مسئولیت ها: عضو کمیته مرکزی استان لرستان، عضو شورای اسلامی خرم آباد، نماینده مردم ملاوی در مجلس شورای اسلامی
آثار علمی: کتاب «امام با عشایر سخن می گوید»، تالیف و انتشار دهها مقاله در مطبوعات و نشریات
شهید رحیمی در سنگر خانه ملت
با برگزاری نخستین دوره انتخابات مجلس شورای اسلامی، شهید رحیمی از سوی مردم ملاوی لرستان، برگزیده و به خانه ملت راه یافت. او در سنگر خانه ملت برای پاسداری از انقلاب اسلامی تلاش می کرد و همواره برای توسعه و آبادانی کشور و حوزه انتخابیه خود کوشش می نمود.
او با توجه به ماهیت و انحراف فکری بنی صدر همواره خطر او را به مردم و مسئولان گوشزد می کرد. او با اشاره به قدرت طلبی های بنی صدر چنین می گوید: «مردم اگر به کسی رای بدهند برای عشق به امام است. اگر من طلبه هم در این جا پشت این تریبون صحبت می کنم از برکات رهبر بزرگمان می باشد و الا من طلبه کجا و تریبون مجلس شورای اسلامی [کجا]. آنچه داریم از اسلام و امام است و اخلاق و اخلاص امام و رهبر عالیقدر انقلاب اسلامی است.
شهید حجت الاسلام والمسلمین سید فخرالدین رحیمی، پس از سالها مجاهدت در مسیر الله به هنگام انفجار دفتر مرکزی حزب جمهوری اسلامی به فیض عظیم شهادت نائل آمد و پیکر مطهرش پس از تشییع با شکوه در شهر خرم آباد به خاک سپرده شد.
یکی از فرزندان شهید رحیمی بنام سیده زهرا که همواره در فراغ پدر عاشقانه می سوخت، از خداوند طلب می کرد تا مانند پدر شهیدش با فخر و عظمت در پیشگاه الهی حاضر شود. سرانجام در روز ۲۳/۱۰/۱۳۶۵ در سن ۱۷ سالگی به هنگام بازگشت از دبیرستان به منزل،بر اثر حمله وحشیانه هواپیماهای رژیم بعثی صدام به مناطق مسکونی خرم آباد به درجه رفیع شهادت نائل آمد و به ملکوت اعلی پیوست.
شهید سیده زهرا رحیمی در یکی از خاطرات خود این چنین می نویسد: روز پنجشنبه ۱۸ اردیبهشت طبق روال همیشه بر سر مزار پدر رفتم و دیدار تازه کردم،البته دلم می خواست که مدت زیادی آنجا بمانم و یا بهتر بگویم دوست دارم منزلگاهم برای همیشه هر چه زودتر به آنجا نزد قبر مطهر پدرم انتقال یابد، آن وقت است که میدانم لطف و عنایت پروردگار شامل حالم شده است…«یا ایتها النفس المطمئنه ارجعی الی ربک راضیه مرضیه فادخلی فی عبادی و ادخلی جنتی»
نام پدر: حسن
تاریخ تولد :۱۳۳۵
محل تولد: روستای ابو سعید از توابع نیشابور
تاریخ شهادت :۷/۴/۱۳۶۰
روحانی شهید ،شیخ حسین سعادتی به سال ۱۳۳۵،در روستایی از توابع شهرستان نیشابور دیده به جهان گشود. پس از طی دوران کودکی ،مقطع ابتدایی را پشت سر گذاشت و سپس وارد حوزه ی علمیه ی نیشابور گردید. در سال ۱۳۵۰ به حوزه ی علمیه ی مشهد روی آورد و پس از سه سال عازم قم گردید.وی در کنار کسب معارف اسلامی به مبارزه ی سیاسی علیه رژیم حاکم دست یازید و مدتی نیز زندانی گردید و تحت شکنجه قرار گرفت.
وی به سال ۱۳۵۶ در اوج مبارزات مردم مسلمان ایران به تهران عزیمت نمود و تا هنگام شهادت در آن شهر ماندگار شد.
با پیروزی انقلاب اسلامی ، کار تبلیغ و آموزش مسایل اعتقادی – سیاسی را با جدیت بیشتری دنبال کرد.
شهید سعادتی به سال ۱۳۵۹ همراه هیأتی عازم کشورهای مالزی و فیلیپین گردید و به معرفی مواضع انقلاب اسلامی پرداخت.
پدرش می گوید :” حدود یک ماه قبل از شهادتش به تهران رفتیم تا او را ببینیم .۲۰ روز در خانه اش بودیم ،طی این مدت حتی یک بار با هم سر سفره ننشستیم ، او همه ی ساعات شبانه روز را صرف کار می کرد.”
حاصل ازدواج او دو فرزند می باشد.
شامگاه ۷ تیر ماه ۱۳۶۰ در جریان انفجار در دفتر حزب جمهوری اسلامی در توطئه پلید منافقین به شهادت رسید.
شهید آیه الله حاج سید محمد تقی حسینی طباطبایی در اول دیماه ۱۳۰۷ ه.ش در خانواده ای روحانی در یکی از روستاهای زابل (چلنگ) دیده به جهان گشود. پس از طی دوران طفولیت به جهت عشق و علاقه وصف ناپذیری که به تحصیل و یادگیری علم و دانش داشت راهی مکتب که در آن زمان مرسوم بود شد و پس از فراگیری خواندن و نوشتن برای سیراب شدن روان تشنه ی کسب علم خویش به شهر زابل سفر نمود. این اولین سفر روحانی آن بزرگوار بود.
در شهر زابل نیز پس از گذراندن دوره مقدمات صرف و نحو و معانی و بیان در سال ۱۳۲۵ هـ . ش به شهر مقدس مشهد مشرف شدند و در مدرسه بالاسر که فضای روحانی داشت مشغول به ادامه تحصیل شدند و در درس اساتید بزرگی همچون مرحوم حاج میرزا احمد مدرس یزدی و درس اصول مرحوم شیخ کاظم دامغانی و حاج شیخ هاشم قزوینی و حاج شیخ مجتبی قزوینی و درس خارج فقه و اصول مرحوم آیه الله میلانی شرکت می نمود.
شهید حسینی طباطبایی بسیار خوش ذوق و مبتکر و خوش قریحه بودند و از این رو گاهی به سرودن شعر به زبانهای فارسی و عربی نیز می پرداختند. از این آثار بجای مانده می توان از تألیف و ترجمه منطق منظوم به نام «منتهی المیزان» و کتابی به نام «منتهی المقال» و جزوه ای به عربی در مدح حضرت علی (ع) نام برد که به لحاظ نبودن امکانات مالی در زمان حیات خود موفق به چاپ و انتشار آن نشد.
پس از فراگیری علوم دینیه در پی درخواست مردم سیستان جهت ارشاد و راهنمایی آنان راهی شهرستان زابل گردید و بنا به دستور مرحوم آیه الله حکیم مسجد و مدرسه ای علمیه در این شهر تأسیس نمود و به مضمون آیه شریفه « فلولا نفر من کل فرقه منهم طاعفه لیتفقوا فی الدین و الینذروا قومهم اإذا رجعوا الیهم لعلهم یحذرون» (توبه / ۱۲۲) جامه ی عمل پوشید و ثمره این زحمات تربیت طلابی بود که در حال حاضر از خدمتگزاران صدیق نظام مقدس جمهوری اسلامی در پستهای حساس قضاوت و مدیریت نهادها و ارگانهای انقلاب اسلامی و تدریس در دانشگاه ها و مدارس هستند. در سال ۱۳۴۰ هـ . ش اقدام به ازدواج نمود که ثمره آن ۹ فرزند می باشد. در سال ۱۳۴۲ هـ . ش با توجه به قیام امام راحل (قدس) و آغاز نهضت اسلامی شهید حسینی نیز در این منطقه پرچم انقلاب را برافراشت و در این راه مصداق واقعی «یجاهدون فی سبیل الله و لا یخافون لومه لائم…» (مائده / ۵۴)، بودند.
سخنرانی ها و بیانیه های امام راحل که بوسیله تلفن به ایشان مخابره می گردید ضبط و پیاده و تکثیر می شد و در اختیار مردم (جهت اطلاع آنان و در جریان قرار گرفتن مردم نسبت به اخبار انقلاب) قرار می دادند که این را نیز می توان همان مصداق «الذین یبلغون رسالات الله و یخشونه و لا یخشون احداً الا الله…» (احزاب / ۳۹) دانست که در این راه شکنجه و آزار بسیار از سوی رژیم پهلوی و ساواک دید.
در سال ۱۳۵۳ هـ . ش ساواک به منزل شخصی و مسجد و مدرسه ی ایشان هجوم آورد و چون بهانه ای نداشتند، ایشان را دستگیر کرده و به کمیته ی امنیت تهران بردند و پس از مدتی به زندان قصر منتقل و مدت یک سال را در زندان سپری کردند. بعد از آزادی از زندان راه انقلاب را ادامه دادند و با این که از منبر رفتن منع شده بودند به صورتها و روشهای دیگر به ارشاد و قیام مردم علیه رژیم می پرداختند.
شهید مظلوم ما در منطقه، پایگاه مستحکمی برای مبارزین و کسانی که از سوی رژیم به این استان تبعید می شدند، بودند از آن جمله: (۱) مرحوم آیت الله طالقانی (۲) حضرت آیت الله خزعلی عضو محترم شورای نگهبان (۳) آیت الله صلواتی از مدرسان حوزه ی علمیه قم (۴) مرحوم حجت الاسلام و المسلمین ایزدی نجف آبادی امام جمعه ی محترم نجف آباد (۵) حجت الاسلام و المسلمین پور محمدی از علمای رفسنجان را می توان نام برد.
موقعیت جغرافیایی سیستان به گونه ای است که هم مرز با کشور افغانستان می باشد. از این رو مبارزینی که قصد خروج از کشور را داشتند. از کانال ایشان وارد خاک افغانستان می شدند که شهید اندرزگو (شیخ عباس تهرانی) یکی از این افراد بودند که توسط شهید حسینی چندین باراز این شهرستان به کشور افغانستان سفر نمود.
در جریان پیروزی انقلاب اسلامی اقدام به تشکیل سپاه پاسداران و کمیته ی انقلاب اسلامی و دادگاه انقلاب کردند. در سال ۱۳۵۹ هـ . ش به لزوم تشکیل مجلس شورای اسلامی ایشان به عنوان کاندیدای مجلس مطرح شدند و به مجلس راه یافتند. در سنگر مجلس یکی از چهره های محترم و صدیق و پیرو خط امام بودند. از سخنرانی قبل از دستور مجلس ایشان در رابطه با توصیف امام راحل فرازی را نقل می کنیم تا به عمق عشق و علاقه ی این شهید به رهبر کبیر انقلاب پی ببریم: «وجود این رهبر عظیم الشأن معجزه ی تاریخ است.»
شهید حسینی براستی یک سرباز واقعی امام زمان (عج) بودند که سرانجام در میدان مبارزه با خطوط انحرافی و ضد انقلاب در هفتم تیرماه سال ۶۰ به همراه شهید آیت الله بهشتی و بیش از هفتاد و دو تن از بهترین یاران امام و انقلاب اسلامی در فاجعه ی جانسوز انفجار دفتر حزب جمهوری اسلامی بدست یکی از منافقان به ملکوت اعلا پیوست و دفتر خاطرات زندگی اش با خط سرخ شهادت بسته شد و روح مطهرش در جوار کبریا و به لقاء الله رسید. مزار شریفش در شهرستان زابل در جوار شهداء جنگ تحمیلی محل زیارت عاشقان و دلباختگان امام و انقلاب می باشد.
شهید عبدالوهاب قاسمی
نام پدر : عزیزالله
تاریخ تولد : شنبه ، ۱ مهر ، ۱۳۱۲
محل تولد : سوادکوه
سن هنگام شهادت: ۴۸
تحصیلات : علوم حوزوی، دیپلم مدرسی
سوابق مبارزاتی: از آغاز نهضت به رهبری حضرت امام خمینی(ره)، دستگیری و تحمل زندان رژیم پهلوی بعد از واقعه ۱۵ خرداد سال ۴۲، اعزام او به سربازی با هدف خاموش کردن مبارزات انقلابی وی، مبارزه در قالب موعظه و سخنرانی، هجرت به شهرستان ساری برای تبیین ابعاد نهضت اسلامی، تحمل شکنجه و حبس بویژه در کمیته مشترک شهربانی
کارهای تشکیلاتی: عضویت در حزب جمهوری اسلامی، امام جماعت مساجد
مسئولیت ها: معاون کمیته انقلاب اسلامی ساری، نماینده مردم ساری در اولین دوره مجلس شورای اسلامی.
آثار علمی:
او بواسطه استعداد و هوش سرشاری که داشت در علم حدیث و منطق متبحر و در فلسفه نیز آگاه به مسئله بود. اصول را در سطح عالی یعنی کفایه طی کرد و به آن اشراف داشت. او فقه آل محمد(ص) را به خوبی از استادان بنام حوزه های علمیه مشهد فرا گرفت و در سطح و خارج جهد نمود و تا مرز اجتهاد پیش رفت. از علم تفسیر و کلام آفریدگار بهرهها برد و در حفظ قرآن ممارست داشت.
شهید آثار علمی متعددی را در طول کسب علم و دانش، پدید آورده بود اما بخشی ازآن در یورش ساواک به خانه اش به تاراج رفت و آنچه که باقیمانده تاکنون چاپ نشده است؛ که از آن جمله می توان به «لطایف و ظرایف ادبی»،»تقریرات در فقه و اصول فقه»، «تدوین آیات و روایات در قالب حکمت» و نیز کشکول در باب کلمات حکماء و علماء، عرفا و شعرا اشاره کرد.
شهید قاسمی در سنگر خانه ملت
مردم ساری با اعتماد و اعتقادی که به خط فکری و مبارزاتی شهید قاسمی داشتند از او خواستند تا نمایندگی آنان را در مجلس شورای اسلامی قبول کند. او نیز برای تداوم انقلاب و جانبازی در مسیر نهضت حضرت امام خمینی (ره) و خدمت به مردم، این مسئولیت سنگین رابه امانت از مردم ساری پذیرفت و با رای اکثریت آنان به سنگر مجلس رفت.
او در مجلس همچنین به عضویت کمیسیون امور اوقاف و خدمات کمیته های امداد و خیرات درآمد و منشاء اثر خدمات فراوان شد.
حجت الاسلام والمسلمین عبدالوهاب قاسمی در خانه ملت نیز برای تحقق احکام دینی در جامعه و انطباق کلیه سیاست ها و دستور العمل ها بر اساس آن تلاش کرد. وی در این خصوص در بخشی از سخنان پیش از دستور در هشتاد و ششمین جلسه علنی مجلس چنین می گوید: «… اگر دین در جامعه نبود و نباشد و اگر ملاحظه خدا در جامعه حاکم نگردد، هر انسانی در حد خود همانند عده ای که از شرایط مقتضی و فرصت های مناسب حداکثر تلاش را برای نیل به اهداف شوم و پلید ابلیسی خود دارند خواهند داشت، آنها هم آنچنان عاجز نیستند اما این دین است که مرزها و حدها …. را میآورد و هر انسان متدین را در چارچوب قانون الهی و حفظ حقوق و حدود همگان مقید می کند. و این یکی از مفاهیم بلند تدین است در مقابل تخصص خشک و دور از تقوای دینی، اسلام در میان همه ادیان الهی کامل ترین دین است و دینی است پایدار و آئینی است ابدی…»
حجت الاسلام والمسلمین عبدالوهاب قاسمی، شامگاه هفتم تیر سال ۱۳۶۰ در میان خداباوران و خمینی یاوران به دست خوارجیان زمان به شهادت رسید. از ایشان هفت فرزند به نام های رباب(۱۳۴۰)، باقر (۱۳۴۴)، جواد (۱۳۴۷)، رضا (۱۳۵۱)، عباس(۱۳۵۳)، صدیقه (۱۳۴۹) و شهید محمدصادق (۱۳۴۵) به یادگار مانده است.
کتاب «مجموعه بینش و نیایش»
نویسنده:مصطفی چمران ؛ ناشر:دفتر نشر فرهنگ اسلامی
این کتاب شامل یک مقاله و متن یک سخنرانی از راز و نیازهای عاشقانه دکتر مصطفی چمران است.از جمله نیایش های همیشه خواندنی و پرسوز سردار رشید آخرین یادداشت مناجاتی قبل از شهادت در ماشین نوشته است.او در این یادداشت از تک تک اعضا و جوارح خود عذرخواهی کرده و حلالیت می طلبد و به آنها مژده می دهد که تا لحظاتی دیگر به آرامشی ابدی می رسد.
کتاب«کنار رود خین» یادداشت های روزانه یک مادر
نویسنده:اشرف السادات مساوات(سیستانی) ،ناشر:سوره مهر، تعداد صفحات:132.
مهرداد سیستانی دانش آموز سال سوم یکی از دبیرستان های تهران است که در اردیبهشت1361 به جبهه می رود و دیگر خبری از او نمی شود.مادر شهید از جستجوی بیمارستان ها گرفته تا سرزدن به سردخانه ها و پزشک قانونی و هرکاری که به ذهنش می رسد انجام می دهد تا جگرگوشه اش را بیابد.خانم مساوات با بیان گیرا و آکنده از احساس مادرانه به بیان خاطرات این سالها می پردازد.
با سردار شهید حاج سید حسین فیض اردکانی بیشتر آشنا شویم.
سلام
خردادماه 97 سردار بیدار از میان مردم اردکان پرواز کرد.