جمعه ای دگر آمد خورشید غروب کرد بی هیچ ندایی
امشب هم تاریک و سرد نوری نمی بینم در این شب ظلمانی
گفتند آدینه می آیی سپیده دم گفتم شاید امروز آخرین آدینه انتظار باشد گفتم و خواب غفلت مرا برد گفتم و ندبه ای نخواندم اشکی نریختم یعنی دل من برایش تنگ است؟یعنی پای ما منتظران لنگ است؟هیچ کس پای آمدن بر سر جاده ی انتظار را دارد؟یادم می آید روز های دور روز هایی که دور بودم ز مادر ز پدر مژده می دادن در راهی:نمی گنجیدم در پوست تن. در خانه همه جا شادی. می گرفتم غبار چندماهه را تیک تیک های ساعت را میشمردم. از صبح تا ظهر آمدنشان در تکاپو بودم من. شاید از آخرین دیدار چند ماهی می گذشت.ولی تشنه و سرگشته این وصال بودم من. انتظار من اینگونه است…
ولی با تو ای مسافرم… چه غریبانه تا کرده ام.
بیشتر جمعه ها حتی شوق آمدنت را به دنیایم فدا کرده ام.
انتظار من چیست؟ وای بر من فکر کنم به نبودنت بد عادت کرده ام.
خدایا چه کرده است این بنده غافل!
می داند مسافری دارد دل او ولی چرا ویرانه است این منزل
نشانه های مسافرم کو شاید آمد نشناسم من این بود آن مسافر.
اماما.تو برایم بهترین سوغات را خواهی داشت. تو تاریکی را از دنیایم می بری. بین من و خدایم غربت را می بری. تو که سروری از هر مادر از هر پدری برتری . تو که فکر بشری-بشری زیر چکمه های ظلم تو که با آمدنت ظلم را می بری
روزی خواهد آمد. جهانم را پر ز نور خواهی کرد دشمن خدایم را بی آبرو خواهی کرد.
مولایم دیدی مسجدها را خراب کرده اند. چه با قبر آن امام زاده ها بچه های زهرا کرده اند.
ظالمان تکفیری بی سر دربیابان رها کرده اند هر که گفت یاعلی. هزاران شیعه را با تیر ظلم راهی جنت الماوا کرده اند.
گفتند مولود کعبه را چون بقیع بی گنبد و بارگاه می کنند. مگر شیعه مرده است گفتند کربلا سامرا و کاظمین را غریب و تنها می کنند.
کاش می توانستم به همه ندا دهم
ای دوستدار علی چون من غافل از مهدی زهرا مباش با دل سوخته فریاد کش.
ای یتیم بی نوا با داغ جگر فریاد کش.
ای اسیر بی صدا با آه دل فریاد کش.
ای مادر داغدیده ام با اشک خون فریاد کش
منتقم کربلا می آید. ای عاشق حسین با ندبه ای زجان این آدینه فریاد کش
آن گل نرگس منتظر صدای توست. گر ظلم گلویت را فشرد از عمق دل فریاد کش.
جامی از نور حق مسافر برایت ارمغان دارد.
گر سوغاتت را می خواهی با العجل فریاد کش
غصه اینجاست خواب غفلت مارا برده است.
یاحسین می گوییم ولی این مکتب از ما زخم خورده است.
العجل می خوانیم ولی پسر زهرا “زبانت” نه دلت را خوانده است.
درد می کشیم ولی دوای درد از قلم افتاده است.
همه جا تاریک و ما محتاج نوریم.
نسیمی نیست ازجانب ما که خورشیدمان پشت ابر مانده است.