سیل خروشان كشاورزان غیور و كفن پوش ورامین، دهقانان كَن˚ و مردم جمارانبه سوی تهران سرازیر شدند؛ و انبوه جمعیت، اعم از بازاریان، بارفروشان، دانشگاهیان، و اقشار مختلف مردم، با غریو رعد آسای «یا مرگ یا خمینی»و «مرگ بر شاه» تهران را به لرزه درآورند.
شاه در برابر قیام قهرآلود ملت، با رگبار مسلسل به جنگ ملت آمد؛ و توسط نیروهای تحت فرمان خود، تظاهركنندگان را با وضع فجیعی كه قلم از توصیف آن عاجز است، قتل عام كرد و تهران را در 15 خرداد 1342 به حمام خون تبدیل ساخت.
هم زمان با قتل عام مردم مبارز در تهران، كشتارهای فجیعی در قم، شیراز، مشهد، تبریز و دیگر شهرستانها، توسط دژخیمان رژیم به وقوع پیوست و برای ادامه ی سیاست سركوب با وجود سانسور شدید، خبرهای مربوط به دستگیری رهبر نهضت اسلامی ایران و قیام 15 خرداد و كشتارهای قم، تهران، مشهد و سایر شهرستانها، در مدت كوتاهی در سراسر كشور پخش شد و موجی از خشم و نفرت علیه شاه به راه افتاد. خبرگزاریها نیز بازتاب گسترده ی قیام مردم را، در حمایت از رهبر نهضت و واكنش شخصیت های سیاسی، علمی و مذهبی اعتراض به دستگیری امام و كشتار مردم بی گناه به سراسر جهان مخابره كردند، كه یكی از آنها اعلامیه ی اعتراض آمیزِ شیخ محمد شلتوت، مفتی و رئیس دانشگاه الأزهر مصر بود، كه شش روز بعد از دستگیری امام و فاجعه ی خونین 15 خرداد صادر شد؛ در این اعلامیه دستگیری علما و اهانت به ساحت مقدس آنان، به عنوان داغ ننگی بر پیشانی بشریت معرفی گردید؛ وی طی تلگرافی خطاب به شاه خواست از تجاوز به حریم روحانیت و علمای اسلام كه پاسداران قوانین الهی هستند، خودداری كند و علمای بازداشت شده را هر چه زودتر آزاد سازد.
حوزه های علمیه ی نجف اشرف، كربلا و كاظمین نیز به محض دریافت خبر بازداشت امام و كشتار 15 خرداد به پا خاستند و با تشكیل اجتماعات و طی تلگراف هایی به سلاطین و رؤسای جمهوری كشورهای اسلامی و سازمان های بین المللی، حمایت خود را از امام ، و تنفر خویش را نسبت به اعمال وحشیانه ی رژیم و جمعی از علما در تهران و شهرستانها، هر كدام به گونه ای حمایت خود را ابراز كردند و خواستار آزادی حضرت امام شدند.
اعتصاب سراسری تهران، در 21 خرداد به مناسبت هفتم فاجعه ی خونین فیضیه ضربه ای بود كه رژیم را درمانده تر كرد؛ مهاجرت مراجع قم و مشهد، علمای سرشناس شهرستان ها به تهران موجب شد كه رژیم تن به سیاست آرام سازی و تشنج زدایی دهد و با آزاد نمودن امام« قدس سره»، خشم ها را فرونشاند.
11 مرداد ماه 1342 امام را نمایشی آزاد و در مدت كوتاهی این آزادی تبدیل به حصر گردید؛ رژیم از ترس سیل خروشان جمیعت كه برای دیدار امام می شتافتند، نخست وی را از زندان پادگان عشرت آباد به داودیه و از آنجا به قیطریه انتقال داد؛ بدین ترتیب امام قدس سره در یك منزل شخصی كه افتخاراً در اختیار ایشان گذاشته شده بود، تحت نظر و مراقبت شدید مأموران قرار گرفت. گرچه مردم با اطلاع از وضع امام آرامش خاطری یافتند، اما اقامت مراجع قم و مشهد و علمای شهرستان ها در تهران تا مدتی ادامه یافت.
سرانجام، رژیم، هر كدام از آنان را به گونه ای مجبور به مراجعت كرد. علی رغم این شرایط، فریبكاری رژیم، مانع از تداوم نهضت و ضربات ناشی از آن نگردید.
یكی از آثار ادامه ی حصر امام، تشكیل گروه های زیرزمین در قم، تهران و شهرستان ها بود كه، گاه با نام های جبهه ی مسلمانان آزاد، جمعیت های مؤتلفه ی اسلامی، مجمع روحانیون مجاهد و گاه بدون نام، مانند تشكیلات سری اصفهان، شیراز، قزوین، گاه نیز به صورت نشریه های انقلابی مانند، بعثت و فریاد خودنمایی می كرد.
از تعداد شهدای 15 خرداد آمار صحیحی در دست نیست. اما تعداد آنها را رقمی بین 5 تا 15 هزار نفر، تخمین زده اند. در تهران و قم و سایر شهرها دولت به دستگیری و محاكمه ی روحانیان و مردم ادامه داد. زندان ها از اقشار گوناگون مردم، پر شد و عده ای نیز محاكمه و اعدام شدند.
جریان 15 خرداد ظاهراً به نفع شاه تمام شد و امام تبعید و تاریكی خفقان حاكم شد؛ اما در واقع 15 سال بعد شاه را از این مملكت بیرون كرد و با رفتن او بار دیگر، خورشید پر تشعشع اسلام طلوع كرد و مملكت را از ظلم و ستم رهانید.
یاد و خاطره شهدای 15 خرداد برای همه ی تاریخ گرامی باد.
صفحات: 1· 2